نیروانای نارس

|من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست/توهم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی|

نیروانای نارس

|من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست/توهم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی|

نیروانای نارس

:)
نیروانا: عمق آرامش ذهن و پاکی مطلق ،بعدی از زندگانی خالی از زمان و مکان.




دازاین: آنجا بودن.
شاید از اینرو که دازاین کاملاً بی‌بهره از فهم پیشاپیشی و یقینی‌ِ هستی‌شناسانه‌ای است که بتواند پاسخ‌گوی این «جا»یی که از آن آمده‌ایم و بدان می‌رویم، باشد.



همایونی انگار مقاله نوشته تعریف مفاهیم میکنه. اینجا هم کارکردی نداره جز بلغور روزنوشت‌هایی که اون بیرون بهتره گوشی خرج شنیدنش نشه، از فرط استخفاف و چرندی ولی خب باس گفت محض ادامه ی حیات مثلا.






طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۳ مطلب در دی ۱۴۰۰ ثبت شده است

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی

جمعه, ۱۷ دی ۱۴۰۰، ۱۱:۵۴ ب.ظ

با ماشین شیراز اومدم. راننده کل مسیر شجریان گوش کرد، اشک ریخت و سیگار کشید. من پشت سرش نشستم. درحالی که زن عزادار توی دلم هنوز از شب شراب خمار و خوابه با چشمای نیمه باز از داخل آیینه زل زدم بهش...

چندبار با تلفن حرف زد، برای اولین بار لهجه شیرازی بنظرم گرم اومد.

 

باید موقع پیاده شدن ازش بابت پلی‌لیست فوق‌العاده‌اش تشکر کنم. کاش میشد بغلش کنم.

 

 

  • دازاین

مای آن‌ها

پنجشنبه, ۲ دی ۱۴۰۰، ۱۱:۲۴ ب.ظ

جدا از اینکه یه ادم چقدر خوب یا بد، خاص یا عام باشه، برای منی که خیلی تحت تاثیر محیط و فضا و آدم‌ها قرار میگیرم مهم اینه که منی که اطرف‌ این آدم‌ها شکل میگیره چه مدلیه. یعنی کدوم من پررنگ میشه اطرافشون. من خجالتی، من مضطرب، من بیخیال، من شاد و خلاق، من با اعتماد به نفس و سرحال، من بی اعتماد به نفس نگران و و و کلی ترکیب دیگه که می‌تونه بسته به شخص مقابل، برخورد و حال و هواش بشه اون کسی که اون از من میبینه و میشناسه...

خب این خیلی بده. این حد از تحت تاثیر طرف مقابل و حال و هواش قرار گرفتن. مخصوصا در ارتباط با آدم‌های دوقطبی. پسهمینجا اعلام میکنم برخلاف فلانی من اصلا حس نمیکنم در ارتباط بودن با یه آدم دو قطبی خیلی جذابه. چون من ازینکه با حال خوب و بد یه آدم بالا و پایین بشم، بی دلیل باهام خوب و بد بشن حال نمیکنم. مهمتر اینکه در ارتباط با ادم‌ها دو قطبی همش نگران خواهم بود که کی حوصله‌اش سر میره یا این روی خوش فرو میریزه و قراره با یک عزیز بی عصاب و حوصله مواجه بشم...و خیلی چیزهای دیگه. 

 

نمیدونم چرا منی که اطراف دوست دوقطبیم شکل میگیره، گیج، حواس پرت،خودزن، مضطرب، ناامن، نگران، بدون اعتماد به نفس، شاکی و کوته فکره...اخ چقدر از این من ناراضی ام و براش دل میسوزونم.

 

بنظر شما در ارتباط بودن با آدم‌های دو قطبی (دچار افسردگی/شیدایی) و یا کلا مودی چطوریه؟

 

  • دازاین

تنیده

چهارشنبه, ۱ دی ۱۴۰۰، ۰۹:۵۲ ق.ظ

از لا به لای صدای کر کننده ی هندفیریم صدای همهمه‌ی خانم‌های تمام سیاه‌پوش اتوبوس رد میشه. خلاف عادت به چشم‌های مشکی و عموما چروک افتاده‌ی  تک تکشون زل میزنم. یه روز که توی اتوبوس با آدم‌های ساکت رنگی پنگی بلوندم، وقتی به چشم‌های آبی‌شون زل میزنم، دلم برای این صحنه تنگ میشه؟

 

این یک نگاه شرق‌شناسانه‌ی مبتذل به نوستالژی‌هامه؟...نمیدونم...

 

فلانی: وقتی حرف میزنی تصور میکنم برخلاف ظاهر آروم و متفکرت تو سرت یه گروه دارن درام میزنند 

- اخ بنظرت چقدر طول میکشه این وضعیت؟

- بستگی داره دارند یه آلبوم میزنند یا یک ترک:)) حالا موزیک‌ خوبی هست؟

 

فلانی: من یه راز دارم. ولی به تو نمیگم.

  • دازاین