نیروانای نارس

|من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست/توهم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی|

نیروانای نارس

|من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست/توهم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی|

نیروانای نارس

:)
نیروانا: عمق آرامش ذهن و پاکی مطلق ،بعدی از زندگانی خالی از زمان و مکان.




دازاین: آنجا بودن.
شاید از اینرو که دازاین کاملاً بی‌بهره از فهم پیشاپیشی و یقینی‌ِ هستی‌شناسانه‌ای است که بتواند پاسخ‌گوی این «جا»یی که از آن آمده‌ایم و بدان می‌رویم، باشد.



همایونی انگار مقاله نوشته تعریف مفاهیم میکنه. اینجا هم کارکردی نداره جز بلغور روزنوشت‌هایی که اون بیرون بهتره گوشی خرج شنیدنش نشه، از فرط استخفاف و چرندی ولی خب باس گفت محض ادامه ی حیات مثلا.






طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۶ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

بیا ی دقه معمولی باش

جمعه, ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۲:۵۰ ق.ظ

از خود راضی بودن فلانی و تمایزی که بین راه خودش و دیگران قائل میشد بدجور بهم‌ریخته بودم..اینکه فکر میکرد همه واسه کتاب خوندن یا هرکار دیگه ای کلی پشتیبان و مشوق و مرشد داشتن ولی او...او مثل چریکی جان باخته و تک سوار شروع به یادگرفتن و تجربه کردن کرده...جمله ای که مدام تکرار میکرد؛من خود خوانده ام.من خیلی از سنم‌ بیشتر تجربه دارم.راستی استاندارد وزن تجربه ی هر سن چقدره؟

همینطور که توی مغزم جمله هاش تکرار میشد و بد و بیراه نثارش میکردم،دیدم کم نبودن این چریک های تک سوار تجربه گرا که ساعت ها گفته و بافته بودن و من با نگاهی شبیه چوب درختِ خواب زمستانی رفته نگاهشون کرده بودم.این حس یک غده ی سرطانیِ مسریه قطعا مسریه اگر نه این حد از کثرت...بعیده.

  • دازاین

جوخه اعدام.

چهارشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۶، ۰۴:۰۹ ق.ظ

به خانه که پا گذاشت،به سرعت کفش هایش را از میان انبوه کفش مهمان ها شناخت.درست مثل خودش بود؛کثیف...کثیف...کثیف....

با دست های لرزانِ مشت شده و چشم های به زمین گره خورده وارد سالن شد،به زحمت لبخندی مصنوعی بر چهره ی بی تاب و عصبی اش کوبید و بغض چندین ساله اش را سرکشید.با دیگر مهمان ها سلام و خوش و بشی گرم راه انداخت که ناگهان با همان لبخند لعنتیِ صلیب شده بر صورتش چشمش به او خورد. اویی که با نگاهی هرزه و لبخندی منزجر کننده چشم دوخته بود به طعمه ی قد کشیده و بالغش...
تمام مدت اورا میپایید.گویی با وجود یک بچه و همسری زیبا ،همچون قاتلی که به محل جرم بازمیگردد قصد بازگشت و کشتن هرآنکه جان سالم به در برده را دارد....تمام شب از سنگینی چرکِ نگاهش عرق ریخت و ناخن های از ته گرفته اش را در مشتش فرو کرد...
  • دازاین

تمام

پنجشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۳۶ ب.ظ

خداحافظی کمتر از یک دقیقه طول میکشه ولی ماجرا باید توی فکرت تمام بشه..تمام شدن ممکنه یک..دو..سه سال و یا حتی بیشتر..به اندازه ی کل عمرت طول بکشه..

 

 

نمیدونم دقیقا چندسال طول کشید..

 

 

تمام شد.

 

 

 

#موقت

  • دازاین

زیست جهان

سه شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۶، ۰۴:۰۰ ب.ظ






معرفی میکنم وسایل پر استفاده ی این روز ها:

هرکدام از این عزیزان به نوبه ی خود مایه ی آرامش و آسایش  هستن.

به این صورت که لپ تاپ،گوشی،کتاب،ساز و دفترچه یادداشت مونس های بی رقیب اند.

عینک ، مسواک و ساعتم که نبودشون بهشت رو جهنم میکنه.

گردن بندم که از عزیزترین یادگاری هاست و همیشه همراهمه.

در نهایت کیف کارت هام که باعث میشه توی این دنیای ماشینی پلاک و به اصطلاح هویت داشته باشم.


(دیگه اینکه...در این عکس جای خانه ژیمناستیک که مامن همیشگی بوده و هست خالیه)



پی نوشت اول:اینکه ساز نصفه اس منظوری در مفهومش نهفته :دی و آن اینکه طی دوران خوابگاه نشینی حضورش کمرنگ شده ولی اهمیتش نه.


پی نوشت دوم:کتاب خاطرات بولیوی نوشته ی چگوارا،از تاثیرگذار ترین کتاب هایی  که در حال خواندنش هستم.پیشنهادش میکنم و قطعا در پست های آینده دربارش مینویسم.


پی نوشت سوم:علاقه مندان را به این چالش دعوت میکنم.

  • دازاین

موقتانه

يكشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۴۹ ق.ظ

بعد از پنجاه و چهار ساعت بی خوابی ،در اوج خستگی بخواب میرویم و صبح در وطن:))چشم باز میکنیم.

زمان...زمان...زمان.....


این تابستون..یخ بندونه...ی زمستون کامل با کولاک هاش..




یادت نره زنده ای...!


وقت نه اهل اینجایی نه اونجا.وقتی دنیا کو چیک‌میشه وقتی اکسیژ ن کم میاری واسه دم....

بخواب صبح قراره خونه باشی....


رود باش..رود باش...رود باش.اما ...





  • دازاین

عدالت بر لب دار است و بر گردن رسن دارد..

جمعه, ۲ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۴۰ ب.ظ




+اگر خوشتون اومد کارهای گروه "مورچه ها"را بشنوید.

(شکیب مصدق شمارو یاد شاهین نجفی نمیندازه؟)



  • دازاین