نیروانای نارس

|من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست/توهم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی|

نیروانای نارس

|من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست/توهم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی|

نیروانای نارس

:)
نیروانا: عمق آرامش ذهن و پاکی مطلق ،بعدی از زندگانی خالی از زمان و مکان.




دازاین: آنجا بودن.
شاید از اینرو که دازاین کاملاً بی‌بهره از فهم پیشاپیشی و یقینی‌ِ هستی‌شناسانه‌ای است که بتواند پاسخ‌گوی این «جا»یی که از آن آمده‌ایم و بدان می‌رویم، باشد.



همایونی انگار مقاله نوشته تعریف مفاهیم میکنه. اینجا هم کارکردی نداره جز بلغور روزنوشت‌هایی که اون بیرون بهتره گوشی خرج شنیدنش نشه، از فرط استخفاف و چرندی ولی خب باس گفت محض ادامه ی حیات مثلا.






طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

یک دلیل مقنع..

پنجشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۳:۰۵ ب.ظ
مایعی سنگین و غلیظ،شبیه به جیوه،از پشت پلک  هایم شره میکند در مغزم میریزد و از پس سر روی گردن و شانه هایم سر میخورد، در قفسه ی سینه ام جمع میشود و سنگینی میکند...
باید بروم،تمام این شهر دود گرفته را قدم بزنم.

blue

  • دازاین

هوای آلوده.

دوشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۱۹ ب.ظ
دلتنگی...شبیه غده ی سرطانی بدخیمیست که درست در مرکز قفسه ی سینه ریشه میدواند در ابتدای امر تلاش برای از بین بردنش و بعد کنار آمدن با زندگی حل شده در دلتنگی دائم تا فرا رسیدن روز مرگ .مرگ در اثر سرطان دل تنگی.
  • دازاین

دنیای ماشینی.

سه شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۰۵ ق.ظ
مثلا اینکه خودم رو شبیه به یک اتومبیل همیشه بی سرنشین فرض میکنم،
وقتی بُردم که جاده های زیبا تری رو دیده باشم..و سرعت اهمیت کمتری داره و اصل دیدن تمام جزییات اطراف و ادراک اونهاست.
حرف بیخود و "رنجاننده" کمتر بزنم یعنی دود کمتری تولید کردم...
قوی باشم،ماشین های در راه مانده را بکسل کنم.کمک باشم..
وقتی پر انرژی ام به جای سوخت بنزین از انرژی خورشیدی استفاده میکنم و این هم واسه خودم مفیده هم دیگران..دعوا نمیکنم داد نمیزنم ..مثل تصادفه...
پوستم کلفت و بدنم محکم باشه...واسه طی مسیر های سخت لازمه..
ممکنه توی راه پنچر بشم ولی همیشه محض احتیاط باید لاستیک زاپاس همراهم باشه و ماجراهای مربوط به ریکاوری...
مثلا اینکه هرچقدر آهنگ های بهتری گوش کنم میپیچه توی اتاق ماشینم توی مغز پوکم و حال و هوای حرکتم دلنشین تر میشه..هر چقدر بیشتر بخونم انگار باتری ماشینم بهتر کار میکنه و چشمام روشن تر میشه و توی تاریکی راهم رو گم نمیکنم..تصادف نمیکنم..چپ نمیشم...ماشین ها تاریخ انقضا دارن باید تا قبل از اون نهایت لذت رو از زیبا ترین جاده ها ببرن به بیابون های اطراف رضایت ندن و برسن به زیبا ترین منظره ها بین راه اگر همسفر خوش مسیری که مقصدش شبیهت باشه پیدا شد که بهتر. نشد هم اگر به راهت مطمئنی عوضش نکن...خیلی ها هم توی این مسیر میان و میرن..هر کس پی کار و بار و جاده ی خودش...ی روزی هم پرس میشیم مچاله میشیم ذوب میشیم و خلاص..شاید باز به دست سازنده ها برسیم و ساخته بشیم مثلا تناسخ...شاید هم...


"فقط یکم مشکل دارم بین تشخیص دقیق اینکه موتور فقط مغز هست یا کلا اعضای بدن..و چون ماشین واسم مثل سفینه فضاییه و هیچی تزش نمیدونم..نمیتونم دقیق تر شرح ما وقع کنم.."


پینوشت اول:البته همیشه ناخود آگاه همه ی رفتار های فردی و اجتماعی رو روی جامعه ی گربه سانان تطبیق میدم و از بالا نگاهشون میکنم.
پینوشت دوم:سرشار از غلط..بعدا ویرایش میشه پست..
.
.
بعدا نوشت:پست ویرایش نشد..ولی نکات بهتری میون کامنت های دوستان هست..مراجعه شود:)
  • دازاین