نیروانای نارس

|من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست/توهم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی|

نیروانای نارس

|من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست/توهم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی|

نیروانای نارس

:)
نیروانا: عمق آرامش ذهن و پاکی مطلق ،بعدی از زندگانی خالی از زمان و مکان.




دازاین: آنجا بودن.
شاید از اینرو که دازاین کاملاً بی‌بهره از فهم پیشاپیشی و یقینی‌ِ هستی‌شناسانه‌ای است که بتواند پاسخ‌گوی این «جا»یی که از آن آمده‌ایم و بدان می‌رویم، باشد.



همایونی انگار مقاله نوشته تعریف مفاهیم میکنه. اینجا هم کارکردی نداره جز بلغور روزنوشت‌هایی که اون بیرون بهتره گوشی خرج شنیدنش نشه، از فرط استخفاف و چرندی ولی خب باس گفت محض ادامه ی حیات مثلا.






طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۳ مطلب در بهمن ۱۴۰۱ ثبت شده است

آزادی در ناامیدی است.

پنجشنبه, ۲۷ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۲۵ ق.ظ

حالا روزها سریع‌تر و سبک‌تر میگذشتند چون استر نیلسون امیدش را از دست داده بود.

  • دازاین

عاشق زره‌پوش

چهارشنبه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۱، ۰۵:۲۷ ب.ظ

تو نمیدانستی که آدم‌ها زودتر از آنچه فکرش را بکنی من را خسته و فرسوده میکنند. تو نمیدانستی که من یک عمر لذت‌بخش‌ترین تفریحاتم را تنهایی انجام داده‌ام و چقدر آدم تنهاگردِ تنهاخورِ تنها بمانی هستم. تو نمیدانستی که اینها برای من منافاتی با دوست داشتن و خواستن کسی با تمام جان ندارد، که میتوانم از جمعیت و معاشرت فرسوده و کلافه شوم اما هیچ به روی مبارک نیاورم و در فرسودگی که حضور از حدی بیشتر در من ایجاد میکند دوستشان داشته باشم. تو نمیدانستی که من تمام آنچه از وجودش در خودت غره بودی را در همه سالهای عمرم زندگی کرده ام. فرق ما اما این بود که تو به چیزی که به سختی برایش تلاش میکردی و دست‌آورد غرورآمیز زندگی‌ات بود؛ به توان دست و پا شکسته‌ی تنها دوام آوردنت می‌نازیدی و دوست داشتن و خواستن کسی را تهدیدی برای این مدال افتخار میدانستی و من توامان به تنهایی‌ها و باهم بودن‌هایمان عشق میورزیدم و هیچ از اینکه جمعیت کسانی که دوستشان دارم خسته ام میکند، سرخوش و مفتخر نبودم و نیستم. فرق ما این بود  که من چیزی را نقطه ضعف تمام سال‌های زندگی‌ام میدانستم و تلاش میکردم کنترل شده با صلح در جریان روزها و روابط ام جاری اش کنم، که تو دست آورد رنج‌ها و آسیب‌هایت میشمردی و مفتخرانه از آن جانبداری و مراقبت میکردی.

 

  • دازاین

بند جیم.

چهارشنبه, ۱۲ بهمن ۱۴۰۱، ۱۲:۵۸ ق.ظ

منم آن زنی که تمام کشتی‌ها

در او غرق گشته و تنهایش گذاشتند

و آنگاه که هیچ بادبانی

جز بالهایش برای او نمانده بود

آموخت که چگونه از زن بودن رها شود

و به پرنده‌ی دریایی تبدیل شود

 

غاده السمان

  • دازاین