نیروانای نارس

|من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست/توهم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی|

نیروانای نارس

|من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست/توهم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی|

نیروانای نارس

:)
نیروانا: عمق آرامش ذهن و پاکی مطلق ،بعدی از زندگانی خالی از زمان و مکان.




دازاین: آنجا بودن.
شاید از اینرو که دازاین کاملاً بی‌بهره از فهم پیشاپیشی و یقینی‌ِ هستی‌شناسانه‌ای است که بتواند پاسخ‌گوی این «جا»یی که از آن آمده‌ایم و بدان می‌رویم، باشد.



همایونی انگار مقاله نوشته تعریف مفاهیم میکنه. اینجا هم کارکردی نداره جز بلغور روزنوشت‌هایی که اون بیرون بهتره گوشی خرج شنیدنش نشه، از فرط استخفاف و چرندی ولی خب باس گفت محض ادامه ی حیات مثلا.






طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

جز اینش جامه ای باید..؟

يكشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۴۷ ق.ظ
دقیق یادم نیست.خیلی وقت پیش بود.بحث شهری شدن،صنعتی شدن و پدیدار هاش بود..
استاد رستمی از ی چیزی حرف میزد به اسم دیوار محافظتی..شایدم دفاعی...ی دیوار روانی که اطراف ذهن هرکس هست.میگفت مارو نسبت به دیدن بی خانمان ها و بچه های کار گرفته تا شنیدن حرف های ناراحت کننده مقاوم میکنه .هرچی دیوار قوی تر به اصطلاح پوستت کلفت تر..
راستش اون سال اطراف ذهنم ی حباب دیدم..آسیب پذیر تر از چیزی که فکرشو کنید.تصمیم گرفتم داستانو عوض کنم.دیوار حبابیم تبدیل بشه به تلق..به ام دی اف،به دیوار آجری،سنگی،بتونی ..تا یجایی سعی کردم و برنامه ریختم واسش و از یک جایی به بعد دیگه بهش فکر نمیکردم مثل حرکتی که اولش سخته و به مرور ملکه ی ذهنت میشه و دیگه نمیفهمی کی حرکت کامل شده و خیلی راحت بدون هیچ فکر و فشاری اجراش میکنی...این دیوار محکم و محکم تر شد..تا جایی که آدمی که دوسال بعد منو دید معتقد بود یک هیولای سنگ دل شدم با یک ظاهر آروم..
تا جایی که در هفته های اخیر جمله های زیادی شنیدم؛

محبوب تو فضا سیر میکنی،هیچی واست مهم نیس،انگار ما که دوستاتیم هم اگ نباشیم واست مهم نیست..(واسم مهمه..)
اصلا رقابتی نسیتی چرا؟پیشرفت نمیکنی اینطوری‌..(موافقم تاجایی که یادمه رقابتی نیستم)
...
خلاصه ی ماجرا..دچار تناقض شدم....ولی فک کنم به قول فلانی با همین فرمون برم جلو ولی نمود بیرونیش رو کم کنم..

ولی واسم مهمه..و حواسم به اطراف هست..فکر کنم هست..

دیواره ی محافظتی(شایدم دفاعی)تون در چه حاله؟بهش سر بزنید هرجور که هست قابل تغییره..


  • دازاین

نظرات (۶)

چطور میشه تغییرش داد؟ 
پاسخ:
فکر کنم واسه هرکس ی روندی داره.ولی اول قدم آن است که کسی واقعا این تغییر رو بخواد و بدونه دقیقا دنبال چیه و بعد کم کم توی موقعیت که قرار میگیره از منظرِ منطقِ "چرا باید دیوار دفاعی مقاوم داشت"بهش نگاه کنه.و با اون منطق فکر کنه و عمل و عکس العمل داشته باشه..کم کم درونی میشه و لازم‌نیس بهش فکر کنه..
  • .: جیرجیرک :.
  • کسی که سنگدله شاید، یه روزی مهربون بوده. شکستن اعتمادشو، وقتی خیلی جوون بوده... کسی که سنگدله شاید، گذشته‌شو نبخشیده؛ اگه بی‌رحمه تو حرفاش، اگه مه‌گیر و مرموزه، تو چشماش یه شبه، تو شب، یه جنگل داره می‌سوزه. بازم فرارش از اینه، که معلوم نشه غمگینه. اونقد بهش دروغ گفتن، به عاشقانه بدبینه... (فریدون آسرایی)
    پاسخ:
    سلااام بر تو.❤
    موافقم با نویسنده...
    ممنون:)
    لعنت به هر چی دیوار حفاظتی و پوست کلفته
    من پیشنهاد نمی‌کنم اصلا
    همون حباب نازک خیلی خیلی بهتره
    پاسخ:
    اره گاهی عملکرد منفی داره ولی فقط ی نکته اضافه کنم؛این دیوار به معنی تنهایی و بی اعتنا بودن به اطراف نیست.به معنی کن کردن واکنش های احساسی و ناراحت نشدن از رفتار ها و حرف های ناراحت کننده است تو زندگی روز مره.اون بخشش که مربوط به عادت کردن دیدن زشتی های اطرافه واسه همه ناخودآگاه پدید میاد واسه همین ما تو شهر های بزرگ دوام میاریم و حتی دیگه نمیتونیم شهر های کوچیک رو تحمل کنیم گاهی.
    تا حالا بهش فک نکرده بودم... تغییرش سخت نیست؟
    پاسخ:
    سخت نه.ولی صبر میخواد .زمان میبره.ولی میشه.:)
    چقدر خوب بود.
    بزرگترین مشکل دیوار دفاعی همین نمود بیرونیشه که من خیلی باهاش مشکل دارم. نمود درونیش کمک می کنه زنده بمونی.
    پاسخ:
    :)
    آره ..نمود بیرونیش آژیر اطرافیان رو به صدا در میاره..و بله دقیقا نمود درونیش موجب حیات است و مفرح ذات:))
    ومیدونی هرچی اون ادم آسیب پذیرترباشه تلاش بیشتری میکنه
    برای ساخت دیوار؟؟
    همین ظاهری که اطرافیان بی تفاوتی ازش برداشت میکنن نشون میدونه
    عمق حساسیت رو...
    بدنیس این...برای من تلاش برای زیستن درلحظه س برای کمترجدی گرفتن اوضاع وگاهی بمنم میگن بی عاطفه ،سنگ ...اما اصلا اینطورنیس
    مهمن ولی تو تصمیم گرفتی خودت رو اذیت نکنی بابت چیزی...
    سریع تر رها میکنی ...کمتر ب قضیه فک میکنی ورنج کمتری میکشی

    پاسخ:
    اوهوم.:)
    دقیقا همینه که زودتر رها میکنی و نمیزاری قضیه کش داده بشه توی ذهنت..و زودتر جمع بندی میکنی و پروندش رو میبندی..
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی