در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
جمعه, ۱۷ دی ۱۴۰۰، ۱۱:۵۴ ب.ظ
با ماشین شیراز اومدم. راننده کل مسیر شجریان گوش کرد، اشک ریخت و سیگار کشید. من پشت سرش نشستم. درحالی که زن عزادار توی دلم هنوز از شب شراب خمار و خوابه با چشمای نیمه باز از داخل آیینه زل زدم بهش...
چندبار با تلفن حرف زد، برای اولین بار لهجه شیرازی بنظرم گرم اومد.
باید موقع پیاده شدن ازش بابت پلیلیست فوقالعادهاش تشکر کنم. کاش میشد بغلش کنم.
- ۰۰/۱۰/۱۷
آخیییی 🥺🥺🥺🥺