تنیده
چهارشنبه, ۱ دی ۱۴۰۰، ۰۹:۵۲ ق.ظ
از لا به لای صدای کر کننده ی هندفیریم صدای همهمهی خانمهای تمام سیاهپوش اتوبوس رد میشه. خلاف عادت به چشمهای مشکی و عموما چروک افتادهی تک تکشون زل میزنم. یه روز که توی اتوبوس با آدمهای ساکت رنگی پنگی بلوندم، وقتی به چشمهای آبیشون زل میزنم، دلم برای این صحنه تنگ میشه؟
این یک نگاه شرقشناسانهی مبتذل به نوستالژیهامه؟...نمیدونم...
فلانی: وقتی حرف میزنی تصور میکنم برخلاف ظاهر آروم و متفکرت تو سرت یه گروه دارن درام میزنند
- اخ بنظرت چقدر طول میکشه این وضعیت؟
- بستگی داره دارند یه آلبوم میزنند یا یک ترک:)) حالا موزیک خوبی هست؟
فلانی: من یه راز دارم. ولی به تو نمیگم.
- ۰۰/۱۰/۰۱