نیروانای نارس

|من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست/توهم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی|

نیروانای نارس

|من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست/توهم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی|

نیروانای نارس

:)
نیروانا: عمق آرامش ذهن و پاکی مطلق ،بعدی از زندگانی خالی از زمان و مکان.




دازاین: آنجا بودن.
شاید از اینرو که دازاین کاملاً بی‌بهره از فهم پیشاپیشی و یقینی‌ِ هستی‌شناسانه‌ای است که بتواند پاسخ‌گوی این «جا»یی که از آن آمده‌ایم و بدان می‌رویم، باشد.



همایونی انگار مقاله نوشته تعریف مفاهیم میکنه. اینجا هم کارکردی نداره جز بلغور روزنوشت‌هایی که اون بیرون بهتره گوشی خرج شنیدنش نشه، از فرط استخفاف و چرندی ولی خب باس گفت محض ادامه ی حیات مثلا.






طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۷/۲۰
    ه.

ای تو خموش پر سخن، چیست خبر بیا بگو.

پنجشنبه, ۱۸ آذر ۱۴۰۰، ۰۳:۲۶ ب.ظ

امروز تنها اومدم کوه. کاری که مدت‌ها، شاید سال‌ها بهش فکر میکردم و هیچوقت حال و حوصله و توان انجام‌اش رو نداشتم. هربار باید یکی میبود...نمیدونم چرا اینقدر در برابر کوه رفتن مقاومت میکنم. اون سال وقتی حقوق دو ماه ام رو دادم و کفش کوه خریدم، به خودم گفتم که این شروع یک راه جدیده. زیاد ازش استفاده نکردم...چند وقت بعد هم در یکی از تاریک ترین شب‌های زندگیم دزدیده شد. گفتم صدقه برای اینکه خودم جون سالم به در بردم و دزدیده نشدم. 

امروز، عدو من سبب خیر شد. زن عزادار تنبل دلمو برداشتم، آوردم کوه...کل مسیر زار زد. اخ که چقدر خستم کرده...کاش تنهام میذاشت. اینجا که نشستم قشنگه. یک آقایی یکم اونطرف تر، عینک دودی به چشم و تکان تکان خوران یک موزیک خیلی خوب گوش میده...یه سرود. 

هی صدای ابتهاج میاد توی سرم. من ندانستم معنی هرگز را. چی هرگز . کدوم هرگز... اخ این زن چقدر ناله میکنه...بسه لطفا. خودتو جمع و جور کن. امروز  توی راه یه غزل از دیوان شمس گوش میکردم. چند دقیقه‌ای مثل مخدر بود، آرومم کرد. براتون آپلود میکنم.

این زن تا کی میخواد بشینه اینحا گریه زاری کنه. خانوم شین میگفت آقای دکتر با هیپنوتیزم حالت رو خوب میکنه. ولی فروید میگه هیپنوتیزم از طریق تلقین عمل میکنه، از همین جهت مشکل رو حل نمیکنه، بنابراین بعد از یک مدت مشکل با همون شدت یا بدتر برمیگرده...بزار به زندگیم برسم زن، اینقدر زار نزن. 

 

با لام و ه که حرف میزدم، میگفتند به مراجعه به روانکاو و روان‌شناس عادت کردند. اگر یک هفته دیر برن یا نوبت‌شون کنسل بشه بهم میریزند. همین نشون میده کارشون تخمیه. چیزی رو قرار نیست حل کنند. البته که آدم کار بلد هم هست بین‌شون...ولی تا بیای پیدا کنی حال بدت یه چیز شترگاوپلنگی میشه...

نمیدونم‌ چرا اینجا که نشستم هی نگران مامانم. نگران نگاهش که وقتی میومدم پرسید با کی میری. گفتم تنها و خیره موند. همش حس میکنم توی خونه منتظر اند برگردم. هرجا که میرم این حس رو دارم. با اینکه هیچ سخت‌گیر نیستند به رفت و امدم. 

 

این خوب بود. شنیدنی

 

 

  • دازاین

نظرات (۲)

  • یاسی ترین
  • فکر میکنم کوه رفتن یکی از بهترین کارها برای آرامش روان هست.

    انگار که آدم خودش رو توی پیوند با طبیعت درمان کنه.

     

    واقعا هم شنیدنی بود👌

    پاسخ:
    ممنون یاسی‌ترین. جات خالی
    نوش گوش، خوشحالم خوشت اومد

    میگفتند به مراجعه به روانکاو و روان‌شناس عادت کردند. اگر یک هفته دیر برن یا نوبت‌شون کنسل بشه بهم میریزند.

    این به نظرم بستگی به خود شخص داره، بعضیا با خودشون کم حرف میزنن و خلوت کمی دارن و یا واقعا هیچ کاری نمیکنن در جهت جلسه‌های تراپی. وقتی خود شخص کاری نکنه از دست تراپیست کاری برنمیاد واقعا و به نظرم مفیده برای راهنمایی و یه صدایی که از بیرون متذکر بشه به آدم.

     

    ایشالا اون با اون زن عزادار تنبل هم آشتی میکنی به سلامتی v: 

    پاسخ:
    آره موافقم به خود شخص هم بستگی داره . 

    ایشالا. من آشتی ام البته، اون خودش با خودش قهره:))
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی