آری اختراعات همیشه لعنتی
دلم میخواد دیگ تایپ نکنم..دلم میخواد یه کاغذ بردارم با یه مداد سیاه تازه تراشیده شده...روی کاغذ خط کشی نشده یه نامه واقعی بنویسم....
...و یک ماه ..حتی بیشتر صبر کنم چشم براه جوابی که از راه دور دوستی با دست خط خودش نوشته...برسد به دست محبوب..!
همراهش چندتا عکس جدید از خودش و جاهای قشنگی که رفته برام پست کنه ...
دلم میخواد یه نامه ی بلند بنویسم برای یک دوست مجازی..بی خبر ،سر زده!دست خط و کاغذی که بوی اتاقی که ازش نامه مینویسم رو حمل میکنه دیگ مجازی نیست...
این روز ها به طرز احمقانه ای منتظر پستچی هستم که از کسی غیر منتظره نامه برایم بیاورد...
شاید چند تا نامه بنویسم..برای آدم های تنهایی که حتما 20 یا 30 سال پیش نامه های زیادی به دستشان میرسیده...برسد به دست خودِ خودت..باعشق فراوان...همین امشب کار نامه هارا یکسره میکنم!
هیچوقت فکرش هم نمیکردم نیاز مند نامه نوشتن باشم..انقدر غلیض انقدر شدید!
اختراعات همیشه لعنتی...
.
.
.
+این نوشته مربوط به خیلی قبلترهاست..یادمه نامه ها رو تا صبح نوشتم گذاشتم داخل پاکت و صبح نتونستم بندازم توی خونه ها!یکیش تا مدت ها تهِ کوله پشتیم زیر خروار کتاب های تستم له شد انقدر تا بالاخره مرد و جنازه اش شرحه شرحه شد بقیه هم راهشون رو کشیدن رفتن..گم شدن..
ولی حالم رو خوب یادمه ای کاش یادم بمونه!
- ۹۵/۰۳/۲۵