نیروانای نارس

|من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست/توهم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی|

نیروانای نارس

|من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست/توهم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی|

نیروانای نارس

:)
نیروانا: عمق آرامش ذهن و پاکی مطلق ،بعدی از زندگانی خالی از زمان و مکان.




دازاین: آنجا بودن.
شاید از اینرو که دازاین کاملاً بی‌بهره از فهم پیشاپیشی و یقینی‌ِ هستی‌شناسانه‌ای است که بتواند پاسخ‌گوی این «جا»یی که از آن آمده‌ایم و بدان می‌رویم، باشد.



همایونی انگار مقاله نوشته تعریف مفاهیم میکنه. اینجا هم کارکردی نداره جز بلغور روزنوشت‌هایی که اون بیرون بهتره گوشی خرج شنیدنش نشه، از فرط استخفاف و چرندی ولی خب باس گفت محض ادامه ی حیات مثلا.






طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

 با قدم هایم خانه را سانت میزنم....فکرم دیگر پوچ شده شاید هم بوده...شاید به قول خاله همه اش برای کنکور مصرف شده ..

و الان.. هواست که از این گوشم وارد سرم میشود بین پیچا پیچ روده مانند تهی میوزد و از گوش دیگرم خارج میشود..

2 ماه گذشت ..نه به خانم ساعدی زنگ زدم و نه به فدراسیون ژیمناستیک...گاهی تلفن کردن برایم حکم کوه کندن دارد..اصلا از هر کاری که با تلفن انجام میشود بدم می آید از ثبت نام اینترنتی و اس ام اس هم متنفرم..همه چیز باید رو در رو اتفاق بیفتد....

باید وقتی میخواهی کاری را دنبال کنی کفش های کتانی ات را بپوشی و از خانه بیرون بزنی بین غبار شهر و انبوه آدم ها و اداره های اعصاب خورد کنِ بی مغز به جنون برسی!!  چند روز  بروی و بیایی تا بعد بگویی دنبالش را گرفتم و شد ..یا نشد..

این برای من راحت تر است تا اینکه تلفن را بردارم و دنبال کارم را بگیرم...آنوقت حواسم میرود به اینکه نگاه شخص انطرف خط چطور است؟؟..کفشهایش چی؟کفش راحتی پوشیده یا ازین کفش های چرمِ تخت که آنروز حسابی  کاسه کوزمان را شکست؟

راستی صدایش به چهره اش می آید ؟...یا ازین دسته آدم هاییست که صدا و بی صدایش 2 نفراند؟..

به قول بنده خدا بادی لنگوئیج اش چطور است؟..لبخندش زنده است؟...چشمانش موقع حرف زدن به من خیره میشود یا اکلیل های هوا را میشمارد؟..شاید هم روی زمین چشمش مورچه هارا دنبال میکند....اصلا همین الان که دارد با من حرف میزند..نگاهش کجاست...

آه اختراعات لعنتی...

 

راستش...همه ی اینها به من چه..من باید دنبال کارم را با تلفن بگیرم و بروم پی کارم...

ولی فکرم آنقدر پوچ شده که کنترل این مهمل بافی ها از اختیارم خارج است...این هواست که در سر من چرخ میزند...


نظرات (۲)

من کارم از تلفن گذشته دارم عملا همه رو اینترنتی انجام میدم :دی کتاب  روزه پدر روز مادر همه ی تولدا حتی اتودمم از دیجی کالا خریدم
درواقع مثال نقض هستم برای نظریه مالتوس چون اگه واقعیت داشت تا الان پاها و دهنم رو از دست داده بودم و فقط انگشت بودم با چشم 
و یه کیبورد :دی
پاسخ:
:)))))من جان به جان آفرین واسه کارهای تلفنی تسلیم میکنم اینترنتی هم نه تا اون حد ولی خوشم نمیاد
شاید فکر کردن به ویژگی های فرد پشت خط تلفن نوعی پرش و آشفتگی ذهن باشد. 
نمیدانم، شاید ، شاید هنوز هم نمیدانیم اختراعات کجا باید درست مصرف شوند. شاید هنوز از سرمان زیادند.
موفق باشید :)
پاسخ:
آشفتگی ذهن که قطعا!
ولی از سرمان زیاد رو....من جور دیگ بهش نگاه میکنم!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی